شادی من

امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم
و تقدیم تو کنم
گرچه که یقیین دارم که می دانی
نه تنها اشعارم
که تمام هستی ام
وجودم
تقدیم به توست
تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی
وقتی اولین سلام
نخستین دیدار
ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم
آن زمان که با نگاهی معصومانه
با لبخندی کودکانه
و با صداقتی شاعرانه
دستهایم را فشردی
و آن زمان را که شوق هر روز دیدنم
و هر روز دیدنت
آرامم می کرد ...
آه ! افسوس که چه زود گذشت !
باور می کنی ؟
باور کن که لحظه لحظه اندیشیدن به تو
حتی با اینهمه فاصله و درد
خون زندگی ، عشق به زندگی ، عشق به بودن را در رگهایم به جوش می آورد!
باور کن که هنوز هم دوست دارم
کودکانه
بی پروا
صادقانه
عاشقانه
دیوانه وار
بگویم
دوستت دارم
بگویم از ازل تا به ابد
عاشقانه و دیوانه وار
دوستت دارم
گرچه گفتن و شنیدنش را از من دریغ می کنی
می هراسی
می گریزی
اما من هنوز هم
دوست دارم که بگویم
دوستت دارم !
 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, توسط شادی جان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

امتحان روش تحقیق داشتیم، حالم دسته خودم نبود، وارد کلاس شدم و سلامی آرام کردم، جوابی ارام نیز شنیدم، اضطراب کل وجودم را گرفته بود...امتحان را دادم و بلند شدم...

روز قبل، به کلینیک خدا رفته بودم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...خدا فشار خونم را گرفت،معلوم شد که لطافتم پایین آمده!زمانی که دمای بدنم را سنجید،دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.آزمایش ضربان قلب نشان داد که عشق شادی ضربان قلبم را دو صد چندان کرده...تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...و آنها دیگر نمی توانستند به قلب معشوقه دارم خون برسانند...امروز برای عشقم گفتم...از تنهائیم...از این که مختص انسانهاست...به بخش ارتوپدی رفتم،چون دیگر نمی توانستم عشقم را در آغوش بگیرم..فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،چون نمی توانستم دیدم را از مشکلات فراتر ببرم...زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم..معلوم شد که مدتی است صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن میگوید نمی شنوم...!خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد،و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم.
قبل از رفتن به هرجا یک قاشق آرامش بخورم.
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم.

زمانی که به بستر میروم دو قرص عاشقی بخورم

با عشقم هر روز بوخور آب عشق  و کاه معرفت انجام دهیم

و هروز...بگویم:خداجون به خاطر عشقی که بهم دادی ممنونتم....

ارسال در تاريخ چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:عاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

 خودم مینویسم برایت...

 

برای عشقم...برای کسی که معنای واقعی عشق را به من آموخت...کسی که پاک است، زلال است، محبت است... نمیدانم چه بگویم؟چه بنویسم؟ اشکهایم داد میکشند...دردشان عشق است...خاطره هایم را که مرور می کنم به دور دست ها می روم...به دیدار...خدا، هم حسودی می کند...شاید به خاطر دوست داشتن...

 

اصفهان، لحظه‌ی اولین دیدار..پل جابر...؟نمی دانستم کجاست؟ولی خوب می دانستم در پس تپش قلبم جا دارد،آدرسش را داشتم...راه را گم کرده بودم...ولی راه را نشانم داد...اولین نگاه...چشم در چشمش افتاد...صدایی بلند شد..؟از قلبم بود...؟آری خودش بود...گفت: بی شک راه شروع شد...راه عشق...راه زیبایی...راه دل بستن...راه شادی... 

 

نشست...حتی نمی توانستم در چشمانش نگاه کنم...بطری آبی برایم باز کرد...تشنه ی عشق بودم...سیرابم کرد...برایم حرف زد...نمی توانستم حرفی بزنم...بدنم میلرزید...عشق وجودم را گرفته بود...قدم زدیم...باز گوش کردم...صدایم میکرد...جوابش را دادم..؟خدایا چرا زبانم را بستی..؟چرا دست و پایم را...؟ جوابم داد در محضر معشوق حرف زدن جایز نیست...تو فقط بشنو...ساکت شدم...ادامه داد...آنروز محو شده بودم...به فرداهای قشنگی فکر می کردم...امروز آ مدند...فردا ها را می گویم...قدرش را دانستن مهم است...در پس این دل واپسی ها...می دانم نمی دانم...آرزویم این شده...:خنده دار است...روی مانتوی عشقم آب هویج بریزد...برایش پاک کنم...آب هویجش را نخورد تا من بخورم...در کنار این خاطره ام، خاطراتی هست که در آن نقش شب بارانی ایست...نقش عشق...نقش گل پونه ی یاس...نقش مرغ عشق...زیر باران...نقش رقص گل ناز...نقش پرواز خوش پیچک و یاس...که در آن زیر درخت به دو چشم هم خیره شدیم...در بغل یکدیگر و به هم می گفتیم...:تا شقایق هست، عاشق هم می مانیم.....

عاشقتم شادی...

ارسال در تاريخ سه شنبه 27 دی 1390برچسب:عاشقانه,, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 با من بمان ای روشنی بخش شبهای تارم..........

بامن بمان ای هستی بخش زندگیم.........

با من بمان و مروارید اشک را از گونه های تبدارم پاک کن........

با من بمان تا تمام قصه های عشقم را در شبهای دراز یلدا با تو بگویم.......

با من بمان تا به تو نشان دهم چقدر نیازمند تو هستم......

با من بمان تا به تو بگویم در نبودت چه اشکها که نریخته ام.........

با من بمان تا عاشقانه احساسم و عشق پاکم را به تو نشان دهم.....

با من بمان تا هستی برایمان سرود جاودانه بودن سر دهد...

با من بمان تا من شریک دلتنگیها و غربت چشمهایت شوم.....

با من بمان تا عشقم را با نگاه در آسمان چشمان تو بکارم و به تو هدیه دهم.......

با من بمان تا ستاره........... تا امید.............. تا ماه ...........

با من بمان تا هر دو بروی بال خیال پرواز به روی ابرها  برویم ..........

با من بمان تا سبد سبد گلهای سرخ و یاس و رازقی را به دستان تو نثار کنم...

با من بمان تا نشان دهیم عشق ناب و خالص را با فاصله کاری نیست..........

     " با من بمان من با تو می مانم تا ابدیت"

ارسال در تاريخ سه شنبه 27 دی 1390برچسب:عاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

با من بمان، برای همیشه....تو شادی....تو بمون که همه زندگیم شدی....

ارسال در تاريخ سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

  

چهار فصل دلم در هوای تو بد جور بی تاب است 

بیا تا برای همیشه بهاری شویم ...

ارسال در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

داستان کوتاه بزرگواری پسر

روزی پسربچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. خدمتکار برای سفارش گرفتن سراغش رفت.

پسر پرسید بستنی با شکلات چند است؟

خدمتکار گفت 50 سنت.

پسر دستش را در جیبش کرد و تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید بستنی ساده چند است؟

خدمتکار با توجه به اینکه تمام میزها پرشده بود و عده ای هم بیرون منتظر خالی شدن میز بودند با بی حوصلگی و با لحنی تند گفت 35 سنت.

پسر: لطفا یک بستنی ساده بیاورید.

خدمتکار بستنی را آورد و صورتحساب را روی میز گذاشت و رفت. پسر بستنی اش را تمام کرد و پولش رابه صندوقدار پرداخت. هنگامیکه خدمتکار برای تمیز کردن میز بازگشت، گریه اش گرفت. پسربچه روی میز کنار ظرف خالی، 15سنت برای او انعام گذاشته بود.

 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 26 دی 1390برچسب:عاشقانه, خدمتکار, توسط

سلام غصه های تمام نشدنی

پشت چراغ قرمز پسرک با چشمانی معصوم ودستانی کوچک گفت:چسب زخم نمیخواهید؟۵تا ۱۰۰تومان

آهی کشیدم و با خود گفتم :تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم نه زخمهای من خوب میشود نه زخمهای تو .................
 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط

 

 

((کوروش کبیر))

 

اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی، هرگز پول هایت را نشمار،


قطره ای اشک بریز و دست هایی را که برای پاک کردن اشک هایت

می آیند بشمار !


این است ثروت واقعی!

ارسال در تاريخ چهار شنبه 26 دی 1390برچسب:کوروش کبیر, توسط

 

جملات زیبا گیله مرد

جملات زیبا گیله مرد

 

کاش هفت ساله بودم

 

روی نیمکت چوبی می نشستم

 

مداد سوسماری در دست

 

باصدای تو دیکته می نوشتم

 

تو می گفتی بنویس دلتنگی

 

من آن را اشتباه می نگاشتم

 

اخمی بر چهره می نشاندی و من

 

به جبران

دلتنگی را هزار بار می نوشتم!

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:درددل,دلتنگی, توسط حسین شریعتی نجف آبادی


مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است

ونه چون" نسبت سودش به ضرر یک به صد "  است

طفل معصوم به دور سر من میچرخید

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه مشهورش، تا به آن حد گندم!

ای دو صد نور به قبرش بارد

مگس خوبی بود

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم ...

 

زنده یاد حسین پناهی

ارسال در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:حسین پناهی, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

واقعا زیباست - دست بر شانه پسر

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟پسر جواب داد: من میزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید

با ناراحتی از کنار پسر رد شد

بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود.

پسرم من میزنم یا تو؟

این بار پسر جواب داد شما میزنی.

پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟

پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی...

ارسال در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

بسیاری معتقدند ازدواج گورستان عشق است و عشقی که بین زن و مرد ایجاد می شود پس از ازدواج از بین می رود اما چگونه می توان این عشق را پاس داشت و آنرا به عشقی پایدار بدل کرد تنها راه این است که همسر را همچون یک راز ناشناخته دانست زیرا انسان یک راز بی نهایت است زیرا هر انسان بارقه ای از ذات الهی را درون خودش دارد هرچه بیشتر در مورد یک شخص بدانیم بیشتر احساس خواهیم کرد که آن راز دست نخورده باقی مانده و آن راز ژرف تر خواهد شد. اگر عشق واقعی باشد هرگز دیگری را به ماهیتی شناخته شده تنزل نخواهیم داد زیرا فقط اشیا را می توان شناخت .یک فرد یک راز است بزرگترین رازی که وجود دارد . ازدواج یک تشریفات قانونی و یک قرارداد جامعه برای حفاظت زوجین است اما عشق مرکز و اصل رابطه زوجین است پس از ازدواج نباید سعی کرد که دیگری را تصاحب نمود اینکه بگوییم او شوهر من است یا وی زن من است زیبایی یک فرد و یک انسان را به چیزی زشت تنزل داده ایم .

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:عشق,ادواج,عاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

  

    

    

عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم شااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادی

ارسال در تاريخ چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:عاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی
انواع بله گفتن عروس خانم ها(طنز)

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

عروس لوس: بع..........له!
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...

عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم

عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه نمی خوای هم به درک)

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:بله گفتن,عروس,داماد, توسط حسین شریعتی نجف آبادی


 

 

 

کاشانه ام به من مي گويد : (مرا ترک نکن ،زيرا گذشته ات ساکن همين جاست (
و جاده به من مي گويد : (به دنبال من بيا ،که من آينده تو هستم (
و من به کاشانه و جاده مي گويم : من نه گذشته اي دارم نه آينده اي .
اگر اين جا بمانم ، در اقامت من عزيمتي است و اگر بروم ، در عزيمت من اقامتي

 

وتنها عشق و مرگ همه چيز را دگرگون مي کند .


ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:عشق, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.

و مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردمد"

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:عاشقانه,شرط عشق, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

یلیون‌ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس‌ها گریه کرده‌اند. عکاس این عکس‌ها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه‌های فرانسه فروخته است و تمام نسخه‌های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است…

گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.

در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفتش می باشد

عاشقانه ترین عکس جهان!

در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد

عاشقانه ترین عکس جهان!

در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد

عاشقانه ترین عکس جهان!

لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند

عاشقانه ترین عکس جهان!

کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد

عاشقانه ترین عکس جهان!

در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد
عاشقانه ترین عکس جهان!

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:عاشقانه,پرنده, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

رازهای عشق سالم و پاک !
 
1. راز  عشق در تواضع است .

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
 
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.

میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،

تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت

آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.

2. راز عشق در احترام متقابل است.

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .
 
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،

با احترام به نظریاتش گوش کن .

احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .

برای دیدن همه ی رازهای عشق به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:راز,عشق, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

You, do you remember me? 
Like I remember you? 
Do you spend your life 
Going back in your mind to that time? 
'Cause I, I walk the streets alone 
I hate being on my own 
And everyone can see that I really fell 
And I'm going through hell 
Thinking about you with somebody else 

Somebody wants you 
Somebody needs you 
Somebody dreams about you 
every single night 
Somebody can't breath 
without you, it's lonely 
Somebody hopes that one day you will see 
That Somebody's Me 

How, how could we go wrong? 
It was so good and now it's gone 
And I pray at night that our 
paths soon will cross 


And what we had isn't lost 
Cause you're always right 
here in my thoughts 


You'll always be in my life 
Even if I'm not in your life 
Because you're in my memory 
You, when you remember me 
And before you set me free 
Oh listen please 

Somebody wants you 
Somebody needs you 
Somebody dreams about you 
every single night 
Somebody can't breathe 
without you, it's lonely 
Somebody hopes that someday you will see 
That Somebody's Me  

 تو، آیا مرا به یاد می آوری؟

همانگونه که من تو را به یاد می آورم؟

آیا زندگیت را صرف این می کنی

که در ذهنت به عقب برگردی، به آن زمان؟

چرا که من، من خیابان ها را به تنهایی می پیمایم

و بیزارم از تنها بودن

و همه می توانند ببینند که من واقعاً افتادم(نابود شدم)...

و من دارم از جهنم گذر می کنم(زندگی جهنمی دارم)

فکر کردن درباره ی تو، که با دیگری هستی

"کسی" تو را می خواهد
"کسی" به تو احتیاج دارد

"کسی" خواب تو را می بیند

هر شب

 "کسی" نمی تواند نفس بکشد

بدون تو، این تنهایی است(او تنهاست)

"کسی" امیدوار است که تو روزی خواهی دید

که "کسی" ، "من" هستم

 چگونه، چگونه می توانستیم اشتباه کنیم؟(کجای کار رو اشتباه رفتیم؟)

 آه که چقدر خوب بود و حالا... همه ی آن رفته است(تمام شده)

و من شبها دعا می کنم که

که راه های ما به زودی به هم بخورد(سر راه هم قرار بگیریم)

و (دعا می کنم) آنچه که ما داشتیم، گم نشده باشد

چرا که تو همیشه

همینجا در افکار و ذهن من هستی

تو همیشه در زندگی من خواهی بود

 حتی اگر من در زندگی تو نیستم

 چرا که تو در حافظه ی من هستی

 هی تو! وقتی مرا به یاد می آوری

و پیش از انکه مرا رها کنی(مرا از یاد ببری)
اُه،خواهش می کنم گوش کن:

"کسی" تو را می خواهد
"کسی" به تو احتیاج دارد

"کسی" خواب تو را می بیند

هر شب

 "کسی" نمی تواند نفس بکشد

بدون تو، این تنهایی است(او تنهاست)

"کسی" امیدوار است که تو روزی خواهی دید

که "کسی" ، "من" هستم

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:انریکه,شعرعاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

 

چشم چشم دو ابرو ...... نگاه من به هر سو

پس چرا نیستی پیشم ؟..... نگاه خیس تو کو ؟


گوش گوش دوتا گوش ..... یه دست باز یه آغوش

بیا بگیر قلبمو ..... یادم تورا فراموش


چوب چوب یه گردن ..... جایی نری تو بی من !


دق می کنم میمیرم ..... اگه دور بشی از من


دست دست دوتا پا ..... یاد تو مونده اینجا


یادت میاد که گفتی ..... بی تو نمیرم هیچ جا


من ؟ من ؟ یه عاشق ..... همون مجنون سابق


ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:لیلی,مجنون, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

 

 

بي اختيار مي روم 
نمي دانم به كجا
تنها مي روم با قد مهاي تنهايي
چه هوايي ست 
دلم هواي تورا دارد
نه هواي بارش 
نه هواي آسمان
فقط هواي تو را دارد
مي داني چه درديست
تنها در كوچه پس كوچه هاي شهر قدم زنان
تنها با ياد تو
تنها با ياد تو كنارت قدم زدن
تنها با ياد تو دستانت را فشردن
تنها با ياد تو سر به روي شانه هايت گذاشتن
آه
همه شان را دوست دارم
ابري كه مي بارد 
برفي كه مي رقصد
كوهي كه مي ماند 
آفتابي كه مي تابد
همه شان را دوست دارم
اما 
با تو بودن را دوست تر دارم
حتي اگر همه اينها نباشد
تو كه باشي كنارم
تمام دنياي مني
همچنان تنها
زير بار نگاه ملامت ها
در كوچه پس كوچه هاي برفي
قدم مي زنم
تنها با ياد تو
با ياد چشمانت
 
تقدیم به شادی جان عزیزم...

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:یار,دلدار, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 خدایا

 

بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم

 

هرکجا آزادگی هست ببخشایم

 

وهر کجا غم هست شادی نثار کنم

 

الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم

 

بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

 

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

 

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:دکتر شریعتی,خدا,عشق, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

دوست داشتن برتر از عشق است ! ...

عشق يک جوشش کور است و پيوندی از سر نابينايی . اما دوست داشتن پيوندی است خود آگاه و از روی بصيرت  روشن و زلال .عشق بيشتر از غريزه آب می خورد و هر چه از غريزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که يک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نيز همگام با آن اوج می يابد .

عشق در قالب دلها ، در شکلها و رنگهای تقريبا مشابهی ، متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است ، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خويش را دارد و از روح رنگ می گيرد و چون روحها بر خلاف غريزه ها هر کدام رنگی وارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ويژه خويش دارد ، می توان گفت که به شماره هر روحی ، دوست  داشتنی هست .

عشق با شناسنامه بی ارتباط نيست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشيانه بلندش ، روز روزگار را دستی نيست ...

عشق در هر رنگی و سطحی ، با زيبايی محسوس، در نهان يا آشکار رابطه دارد . چنانچه  شوپنهاور می گويد:( شما بيست سال بر سن معشوقتان بيافزاييد ، آنگاه تاثير مستقيم آن را بر احساستان مطا لعه کنيد .)

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گيج و جذب زيباييهای روح که زيباييهای محسوس را به گونه ای ديگر می بيند . عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .

عشق جوششی يک جانبه است . به معشوق نمی انديشد که کيست ؟ يک  خود جوشی ذاتی است و از اين رو هميشه اشتباه می کند و در انتخاب بسختی می لغزد و يا همواره يک جانبه می ماند و گاه ، ميان دو بيگانه نا همانند ، عشقی جرقه می زند و چون در تاريکی است و يکديگر را نمی بينند ، پس از انفجار اين صاعقه است که در پرتو روشنايی آن چهره يکديگر را می توانند ديد و در اينجاست که گاه پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند ، احساس می کنند که همديگر را نمی شناسند و بيگانگی و نا آشنايی پی از عشق ـ که درد کوچکی نيست ـ فراوان است .

اما دوست داشتن در روشنايی ريشه می بندد و در زير نور سبز می شود و رشد می کند و از اين رو است که همواره پس از آشنايی پديد می آيد . در حقيقت ، در آغاز دو روح خطوط آشنايی را در سيما و نگاه يکديگر می خوانند و پس از آشنا شدن است که خودمانی می شوند ـ دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عين رو در بايستی ها احساس خودمانی بودن کنند و اين حالت بقدری ظريف و فرار است که بسادگی از زير دست احساس و فهم می گريزد ـ و سپس طعم خويشاوندی و گرمای خويشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام يکديگری احساس می شود و از اين منزل است که ناگهان خود بخود دو همسفر بچشم می بينند که به پهن دشت بی کرانه مهربانی رسيده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خيمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صميمی ايمان در برابر شان باز می شود .

عشق جنون است و جنون چيزی جز خرابی و پريشانی فهميدن و انديشيدن نيست . اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر می رود و فهميدن و انديشيدن را نيز از زمين ميکند و با خود به قله بلند اشراق ميبرد .

عشق زيبا ييهای دلخواه را در دوست می آفريند و دوست داشتن زيباييهای دلخواه  را در دوست می بيند و می يابد.

عشق يک فريب بزرگ و قوی است و دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمی ، بی انتها و مطلق . 

عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا کردن .    عشق بينايی را می گيرد و دوست داشتن ميدهد ...

((دکتر علی شريعتی))

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:عشق,دوست داشتن, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

 

 

 دانلود آهنگ با کیفیت MP3 320

 

Moein – Delam Tangete

 

ژ
دانلود آهنگ با کیفیت MP3 128

 

Moein – Delam Tangete
دانلود آهنگ با کیفیت OGG 64

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:معین,دلم تنگته,آهنگ, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

قطره دلش دريا مي خواست. خيلي وقت بود كه به خدا گفته بود.

هر بار خدا مي گفت : "از قطره تا دريا راهيست طولاني. راهي از رنج و عشق و صبوري. هر قطره را لياقت دريا شدن نيست"

قطره عبور كرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ايستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هربار چيزي از رنج و عشق و صبوري آموخت.

تا روزي كه خدا گفت : "امروز روز توست. روز دريا شدن"

خدا قطره را به دريا رساند. قطره طعم دريا را چشيد. طعم دريا شدن را. اما ...

روزي قطره به خدا گفت : "از دريا بزرگتر، آري از دريا بزرگ تر هم هست؟"

خدا گفت : "هست"

قطره گفت : "پس من آن را مي خواهم. بزرگترين را. بي نهايت را"

 

ღ☆ஜ***ღ☆ஜ

 

خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : "اينجا بي نهايت است"

آدم عاشق بود. دنبال كلمه اي مي گشت تا عشق را توي آن بريزد. اما هيچ كلمه اي توان سنگيني عشق را نداشت. آدم همه ي عشقش را توي يك قطره ريخت. قطره از قلب عاشق عبور كرد. و وقتي كه قطره از چشم عاشق چكيد، خدا گفت : "حالا تو بي نهايتي، زيرا كه عكس من در اشك عاشق است"

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:اشک,عاشقانه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

پروردگار مهربانم

از دوزخ اين بهشت رهايم كن

در اين جا هر درختي مرا قامت دشنامي است

هر چشم اندازي سكوت گنگ و بي حاصلي

در هراس دم مي زنم در بي قراري زندگي مي كنم

بهشت تو برايم بيهودگي رنگيني است

من در اين بهشت هم چون تو در ميان انبوه آفريده هاي رنگارنگت تنهايم

دردم درد بي كسي است .

دکتر شریعتی


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:دکتر شریعتی, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

. IRFREEUP-آپلود سنتر ایرانیان

و
بالاخره بعد از شهادت و کشته شدن میگ میگ بدست
Wile E. Coyote
واینک هم جری بدست تام به شهادت رسید و کشته شد
.

.
.
.
.
.
.

.
.
.
شهادت این کارکتر کارتونی رو به دوستدارانش و ببیندگانش تسلیت عرض مینمایم
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.

 

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:تام,جری, توسط حسین شریعتی نجف آبادی
با انتخاب عاشقانه ترین جمله عاشقانه تاریخ از رمان «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته، این كتاب بار دیگر به عنوان عاشقانه‌ترین كتاب ادبیات انگلیسی انتخاب شد.
 
با انتخاب عاشقانه ترین جمله عاشقانه تاریخ از رمان «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته، این كتاب بار دیگر به عنوان عاشقانه‌ترین كتاب ادبیات انگلیسی انتخاب شد. به گزارش ایبنا به نقل از ونكوور سان، یك نظرسنجی در برایتون انگلیس نشان داد از نظر دوستداران ادبیات، یك خط از رمان «بلندی‌های بادگیر» اثر «امیلی برونته»، رمانتیك‌ترین جمله در تاریخ ادبیات انگلیسی است.
 
در این نظرسنجی كه 2000 نفر در آن شركت داشتند، 20 درصد از شركت‌كنندگان جمله‌ «روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یك جنس است» را به عنوان عاشقانه‌ترین جمله ادبی انتخاب كردند و به این ترتیب كتاب «بلندی‌های بادگیر» را به عنوان عاشقانه‌ترین كتاب ادبیات انگلیسی برگزیدند.
 
این جمله را كاترین ارشاو خطاب به هتكلیف به زبان می‌آورد. عنوان دوم در این نظر سنجی به «وینی پو» خرس مشهور كتاب كودكان تعلق گرفت كه در یك جمله گفته است : «اگر 100 سال عمر كنی، امیدوارم من 100 سال منهای یك روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندگی كنم.».
 
داستان‌های این خرس را ای.ای.میلن خلق كرده است. در این میان اما جمله‌ای از مشهورترین تراژدی «ویلیام شكسپیر» مقام سوم را كسب كرد. این جمله كه از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» آمده، چنین است: «آرام‌باش! چه نوری است كه از آن پنجره می‌تابد؟ آنجا مشرق است و ژولیت خورشید تابان».
 
در مكان چهارم جمله‌ای از «وی.اچ . اودن» و در مكان پنحم یك جمله از دكتر زئوس نویسنده مشهور كتاب‌های كودكان رای آورد و آن جمله چنین است: «وقتی می‌فهمی عاشق شدی كه می‌بینی دوست نداری بخوابی، چون واقعیت شیرین‌تر از رویاهایت شده است.» مكان ششم از كتاب ماندوین كاپیتان كورلی انتخاب شده و در مكان هفتم جمله‌ای از رابرت براونینگ جای گرفته است.
 
رزموند جرارد در مكان بعد و جمله یا زا رابرت برنز در مكان نهم جای دارد. جمله‌ای از ژوزفین خطاب به ناپلئون بناپارت نیز در مكان دهم این فهرست جای گرفته است.


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:جملات عاشقانه,تاریخ, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 Ngoc: three decades without sleep یک تایوانی 64 ساله که بیش از سی سال است که نخوابیده است،این مرد بعد از یک تب در سال 1973 دیگر نتوانسته بخوابد. ظاهرا این بیخوابی طولانی تاثیری هم بر سلامتی اش نداشته است.او در یک مزرعه زندگی می کند و از خوک و مرغ نگهداری می کند و این کار تمام وقت او را می گیرد.


Bhagat: had his twin brother on his stomachیک مرد هندی که برادر دوقلو اش را حامله بود. یکی از عجیب ترین موارد پزشکی که یک از دو جنین در داخل رحم دیگری مدفون شده است.او همیشه فکر می کرد که توموری در داخل شکم خود دارد تا اینکه این تومور زیادی بزرگ شد و پزشک ها پس از عمل اعضای انسان را از داخل شکم او بیرون آوردند.نکته جالب این است که وقتی یک دوقلو در بدن دیگری اسیر می شود می تواند به زندگی خود مثل یک انگل ادامه دهد تا زمانی که شروع به صدمه زدن به میزبان خود می کند.


Yokoi: spent 28 years hidden after WWIIیک سرباز ژاپنی که حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم از ترس آمریکایی ها ۲۸ سال در خفا زندگی می کرد.او از سال 1944 تا 1972 در یک غار جنگلی زیر زمینی با دو نفر از ساکنان آنجا زندگی می کرد ، حتی پس از آنکه اعلامیه های پایان جنگ را دیده بود.


Mehran: lives at the Airport since 1988
مهران کریمی ناصری (یک پناه جوی ایرانی) که از سال ۱۹۸۸ در فردوگاه دو گل پاریس زندگی می‌کند و از آن بیرون نیامده است.او به کشورهای مختلفی تقاضای پناهندگی داد که ناموفق بود. ظاهرا فیلم ترمینال که در سال ۲۰۰۴ ساخته شده بود و تام هنکس در آن بازی می کرد با الهام از مهران کریمی ناصری بوده است. با وسیله ها و کیف ها او همیشه شبیه یک مسافر است و کسی به او توجه نمی کند.



Mitsuo: a japanese Jesus Christیک سیاستمدار ژاپنی که فکر می‌کند خدا و مسیح است و تصمیم دارد دنیا را با رسیدن به مدارج سیاسی تغییر دهد. او قایل به یکی بودن دین و سیاست است و می‌خواهد قوانین سازمان ملل را تغییر بدهد  .او در انتخابات زیادی شرکت کرده ولی موفق نشده است.

 

 

Bihari: most officially dead personبیهاری هندی که یک کشاورز است در سال ۱۹۷۶ تا 1994 رسما مرده اعلام شده بود و او ۱۸ سال با دولت و بوروکراسی هند جنگید تا ثابت کند که زنده است. ظاهرا عمویش با رشوه او را رسما و دولتی کشتانده بوده است تا زمینش را تصاحب کند.او زمانی متوجه شد که می خواست از بانک وام بگیرد. بعدا معلوم شد که حداقل صد نفر دیگر هم سرنوشت او را دارند این انجمن الان 20،000 عضو دارد که تا سال 2004 آنها موفق شدند که 4 نفر از اعضا را زنده اعلام کنند.


Icke: our salvation from Reptilian Humanoidsدیوید ایکه که یک بازیکن حرفه ای سابق فوتبال بریتانیایی است، معتقد است جهان را کسانی اداره می‌‌کنند که از نسل خزندگانند. به نظر او این افراد تمایلات کودک آزاری و شیطانگرایانه دارند. او الیزابت دوم و جرج بوش را از نسل خزندگان قدیم می‌داند و در کتاب‌هایش (۱۵ کتاب) سعی می‌کند این افراد را معرفی و جهان را از دست آنها نجات دهد.او پس از یک سخنرانی 5 ساعته برای دانش آموزان مورد تشویق دانشگاه تورنتو در سال 1999 قرار گرفت.


Bawden: the self-elected Pope Michael I, from Kansasالن بادن آمریکایی که از سال ۱۹۹۰ خود را به به پاپی انتخاب کرده است. او و طرفدارنش انتخابات واتیکان را به رسمیت نمی شناسند. الن را ۶ نفر از جمله والدینش با پاپی برگزیدند. او همچنان به کارش ادامه می‌دهد.


Nakamatsu: photographed and analyzed every meal for 34 yearsناکاماتسو مخترع ژاپنی که بیش از ۳۰۰۰ اختراع داشته (از جمله فلاپی دیسک) و رکورد جهانی را برای تعداد اختراعاتش دارد. او در ۳۴ سال گذشته از تمام غذاهایی که خورده عکس گرفته و آن را تجزیه تحلیل کرده. هدفش این است که ۱۴۰ سال زندگی کند.



Lotito: mister eat-it-allمیشل لوتیتوی فرانسوی همه چیز می خورد از تلویزیون گرفته تا دوچرخه از آهن گرفته تا شیشه و پلاستیک و البته اگر آن شی کمی برزگ باشد خوردنش نیز طول می کشد. مثلا دو سال طول کشید از1978 تا 1980 که او توانست یک هواپیما را بخورد. ظاهرا او یک معده و روده ای با دو برابر ضخامت قابل انتظار دارد و اسید گوارشی او دارای قدرت غیر معمولی است که به او امکان خوردن فلزات را می دهد


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:عجیب,دنیا, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

دختر ِ ماه ِ آبان ، غزل تر از ترانه
وسوسه ی یه سیبی ، شیرین و عاشقانه
لبات ِ انار ِ بوسه ، چشات یه کهشکونه
مخمل ِ ناز ِ دستات ، ململ ِ آسمونه

طعم ِ قشنگ ِ بوسه ، عطر ِ نجیب ِ آغوش
منو دوباره حس کن ، نذار بشم فراموش
گیراتره نگاهت ، از پونه های وحشی
جسارت ِ چشامُ ، می خوام بهم ببخشی

دختر ِ ماه ِ آبان ، یه بوسه مهمونم کن
فقط تو با یه چشمک ، ستاره بارونم کن
بذار که قطره قطره ، سر بکشم لباتُ
این شبا بی ستاره ست ، ازم نگیر چشاتُ

شیطون و پر هیاهو ، چشات چشای آهو
پیش تو کم میارم ، پری شهر جادو
می خوای نشون بدی که ، سردی و سخت و لجباز
با همه ی غرورت ، من که دوست دارم باز

فقط میخوام که یکبار ، باور کنی دلم رُ
آخه من از تو دارم ، خوابای خوشگلم رُ
دختر ِ ماه ِ آبان ، قشنگ روزگاری
تو دست ِ رزد ِ پاییز ، جوونه ی بهاری

تقدیم به شادی عزیزم...

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:دختر,آبان ماه, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

01 Az Khone Javanane Vatan(hnb.persianblog.ir).mp3

02 Daghe Hasrat(hnb.persianblog.ir).mp3

03 Jane Asheghan(hnb.persianblog.ir).mp3

04 Sar Khoshan(hnb.persianblog.ir).mp3

05 Ey Zoulf Sarkaj(hnb.persianblog.ir).mp3

06 Eshgh Dirin(hnb.persianblog.ir).mp3

07 Jorei Az Aseman(hnb.persianblog.ir).mp3

08 Sahar Gahan(hnb.persianblog.ir).mp3

09 Negar(hnb.persianblog.ir).mp3

10 Touloe Rooshan(hnb.persianblog.ir).mp3 


۱. از خون جوانان وطن لاله دمیده
۲. داغ حسرت
۳. جان عاشقان
۴. سرخوشان
۵. ای زلف سرکجت
۶. عشق دیرین
۷. جرعه‌ای از آسمان
۸. سحرگاهان
۹. نگار
۱۰. طالع روشن

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:سالار عقیلی, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

1-pishdaramad homayoon(www.hnb.persianblog.ir).mp3

2-avaz.zarbi chakavak(www.hnb.persianblog.ir).mp3

3-oshshagh.shoor-khoshnava(www.hnb.persianblog.ir).mp3

4-dashti be shooshtari(www.hnb.persianblog.ir).mp3

5-kharabat.tar.mastan(www.hnb.persianblog.ir).mp3

6-bia ta gol(www.hnb.persianblog.ir).mp3

١- پیش درامد همایون

٢- آواز .ضربی چکاوک

٣-عشاق.شور-خوش نوا

٤-دشتی به شوشتری

٥- خرابات.تر.مستان

٦- بیل تا گل

6-chedelha.tasnif(www.hnb.persianblog.ir).mp3

7-tasnif,harir e mahtab(www.hnb.persianblog.ir).mp3

8-tasnif.hastiye man-reshteye mehr.homa mirafshar (www.hnb.persianblog.ir).mp3

9-golpooneha-homa mirafshar(www.hnb.persianblog.ir).mp3

chedelha(www.hnb.persianblog.ir).mp3

- چه دلها

٧- تصنیف حریره مهتاب

٨- تصنیف هستیه من رشتیه ی مهر . هما میر افشار

٩- گل پونه ها

١٠- چه دلها


 


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:ایرج بسطامی, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

 

 

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:باران, توسط حسین شریعتی نجف آبادی


به خودخزیده ام دیگربار

                        درپاییزی که هیاهوی باد،

                        مشت برروزن هستی ام میکوبد

                        وچشمانم راتارمی سازد.

 

                                              به خود خزیده ام دیگربار

                                              تاپنهان شوم

                                              درتاریکی عمیق "بودنم"

                                              باچشمانی بسته وانگشتانی در گوشهایم.

 

ومی ترسم از زمستانی که بر تخته پاره ها،

                              برچارچوب شکسته ام،

                                                       خواهد گذشت.

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:زمستان, توسط حسین شریعتی نجف آبادی
   
قلب: سمبل اصلی عشق و محبت.
سیب: سمبل عشق، باروری و وفور نعمت.
 هارپ : در هنرموسیقی و ادبیات از هارپ (چنگ-نوعی آلت موسیقی) به عنوان سمبل عشق نام برده می شود.
برگ درخت چنار(افرا): در چین و ژاپن از برگ درخت چنار- افرا بعنوان نماد عشاق شناخته می شود. ساکنان آمریکای شمالی از نماد برگ درخت چنار در پایین تخت خواب خود برای دور کردن ارواح و جن و عاملی برای داشتن يک خواب راحت استفاده می کنند.1575;حت استفاده می کنند.
گل رز: سمبلی کامل از عشق و نماد خلوص و رمانس. در غرب رز سمبل شور، احساسات وتکامل فیزیکی می باشد.
صدف: بخاطر پوسته سخت و محکمش، صدف به عنوان حافظ عشق شناخته می شود.
مثلث: در مصر باستان از مثلث به عنوان سمبل هوش و مخزن عشق نام برده می شد.


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:نماد های عشق, توسط حسین شریعتی نجف آبادی


آموخته ام که
با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي
توان قلب خريد، ولي عشق را نه.

 

آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج

به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است
آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به

دست بياورم


آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ...

که فرصتها

هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد


ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:چارلی چاپلین, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

چرا زنان ایرانی بسیار زیبا هستند؟
چرا دختران ایرانی زیبا هستند؟
چرا ایرانی ها خودشان را فارس می نامند؟
چرا ایرانی ها کروات نمی بندند؟
ایرانی ها چرا سفیدند؟
ایرانی ها چرا می خواهند انقلاب کنند؟
ایرانی ها چرا عرب نیستند؟

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:سوالات, خارجی ها, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

گر خدا كفيل است                                                   غصه براي چه ؟

اگر رزق تقسيم شده                                                 حرص چرا ؟

اگر دنيا فريبنده است                                                اعتماد به آن چرا ؟

اگر بهشت حق است                                                 تظاهر به ايمان چرا ؟

اگر قبر يك حقيقت است                                       ساختمانهاي مجلل چرا؟

اگر جهنم راست است                                       اين همه ناحق كردن چرا ؟

اگر حساب آخرت وجود دارد                                     جمع مال حرام چرا ؟

اگر قيامتي هست                                                خيانت به مردم چرا ؟

اگر دشمن انسان شيطان است                              پيروي از او چرا ؟

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:علی علیه السلام, توسط حسین شریعتی نجف آبادی


حقيقتي کوچک براي آناني که مي خواهند زندگي خود را 100% بسازند!!!

 


 اگر

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر باشد با 

 

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26

 

 

 

  (تلاش سخت) Hard work

 

  H+A+R+D+W+O+ R+K

 

  8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%

 

  (دانش) Knowledge

 

  K+N+O+W+L+E+ D+G+E

 

  11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96%

 

(عشق) Love

 

  L+O+V+E

 

  12+15+22+5=54%

 

  ما فکر ميکرديم اينها مهمترين باشند مگه نه؟!!!

 

  پس چه چيز 100% را ميسازد؟؟؟

 

  (پول) Money

 

  M+O+N+E+Y

 

  3+15+14+5+25= 72%

 

  (رهبري) Leadership

 

  L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P

 

  12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%

 

  س براي رسيدن به اوج چه کنيم؟

 

  (نگرش) Attitude

 

  1+20+20+9+20+ 21+4+5=100%

 

  اگرنگرشمان را به زندگي، گروه و کارمان عوض کنيم زندگي 100% خواهد شد.

ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:حقیقت,نگرش, توسط حسین شریعتی نجف آبادی