شادی من

 

 

 

بي اختيار مي روم 
نمي دانم به كجا
تنها مي روم با قد مهاي تنهايي
چه هوايي ست 
دلم هواي تورا دارد
نه هواي بارش 
نه هواي آسمان
فقط هواي تو را دارد
مي داني چه درديست
تنها در كوچه پس كوچه هاي شهر قدم زنان
تنها با ياد تو
تنها با ياد تو كنارت قدم زدن
تنها با ياد تو دستانت را فشردن
تنها با ياد تو سر به روي شانه هايت گذاشتن
آه
همه شان را دوست دارم
ابري كه مي بارد 
برفي كه مي رقصد
كوهي كه مي ماند 
آفتابي كه مي تابد
همه شان را دوست دارم
اما 
با تو بودن را دوست تر دارم
حتي اگر همه اينها نباشد
تو كه باشي كنارم
تمام دنياي مني
همچنان تنها
زير بار نگاه ملامت ها
در كوچه پس كوچه هاي برفي
قدم مي زنم
تنها با ياد تو
با ياد چشمانت
 
تقدیم به شادی جان عزیزم...

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:یار,دلدار, توسط حسین شریعتی نجف آبادی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد